عکاسی، به عنوان یک هنر مردمی، فعالیتش را در سال های اخیر توسعه داده و تشدید کرده است. چشمگیرترین جریان، چاپ و نشر وسیع مقاله ها و کتاب هایی بود به نام How-to-do-it (چگونه انجام دهیم). اما امروز مهمتر آن است که «با آن چه کنیم» (What-to-do-with-it) . همان توزیع وسیع، که بیشتر توان عکاسی ناشی از آن است، آگاهی بیشتری از سوی عکاسان، و نیز سردبیران، لازم دارد.

متاسفانه، درکنار رشد و قدرتی که به همران دارد، امکان انحطلط حساسیت ها و تولید عکاسی ما مطرح است. درواقع، پیشرفت عکاسی به دلیل وسایل نامناسب و ناکافی، که نیازمند بهبودی بنیادی و گسترده ای است، مدام به تاخیر می افتد. منظور، محکوم کردن بخش هایی از صنعت عکاسی به دلیل بینش ایستا و فقدان یک چشم انداز شایسته است، و نه محکوم کردن تمامی این صنعت، عکاسی بیشتر قدرتش را از مشارکت وسیع آماتور ها کسب می کند، و البته در بازار آماتوری است که تولید انبوه رونق می گیرد.

اما زمان آن فرارسیده است که صنعت عکاسی به عقاید جدی و تخصصی عکاسان مجرب، و نیز به نیاز های حرفه ای ها توجه کند. این امر اهمیت بسیار دارد، زیرا عکاس خوب اگر به وسایل و کارمایه ای که فقط برای آماتور ها و یا صرفا به منظور بازده سریع سرمایه ساخته شده است مقید گردد، نمی تواند امکانات بالقوه عکاسی معاصر را به فعل درآورد. اگر قرار است دوربین و سه پایه و سایر لوازم عکسبرداری، که اغلب به وسیله طراحانی طرح شده اند که هرگز در عمرشان یک عکس جدی نگرفته اند، به جای سلطه یافتن بر فکر و اندیشه عکاس به او آزادی بدهند تا بتواند به کار خلاقه بپردازد، باید ابزار های خیلی بهتری باشند.

بسیاری از عکاسان، مقدار زیادی از وقتشان را در تاریکخانه گذراندند و به این نتیجه رسیدند که کار خلاقه دوربین بطور جدی با مانع روبرو است. رسم و عادت قدیمی غرق شدن در تکنیک و نادیده گرفتن محتوی، آفت را دوچندان می کند، و از نظر خیلی ها، بخشی از هیستری همگانی امروز شده است. «… و من استادکار شدن را پایه و شالوده هنر می دانم؛ استادکار صرف شدم؛ مهارت و چابکی مطیعانه ای به انگشتانم، و اعتماد به گوشهایم، می دهم. صداها را خاموش کردم، و سپس موسیقی را مانند جسدی تشریح کردم، هارمونی را با قواعد جبر تطبیق دادم.»

بجز گله های پیش گفته، چه چیز دیگری عکس را تبدیل به اثری خلاقه می کند؟ می دانیم که فقط تکنیک نیست. محتوی است_ و در این صورت، محتوی چیست؟ این ها مسائلی اساسی اند که عکاسان روشن اندیش باید نزد خود به آنها پاسخ دهند.

ابتدا اجازه بدهید بگوییم که عکاسی چه چیزی نیست. عکس نه نقاشی است، نه شعر، نه سمفونی، و نه رقص، تصویر زیبا، یا آزمونی در تکنیک های بندبازی و کیفیت چاپ صرف هم نیست. سندی مهم، یا گفته ای نافذ است، یا باید باشد، که می توان با عبارت خیلی ساده ای توصیفش کرد: گزینش.

در تعریف گزینش می توان گفت که باید بر نوع موضوعی متمرکز شود که با تاثیر شدیدش، بر تو سخت اثر می گذارد و نیروی تخیل تورا تا آن حد به شور می آورد که مجبور می شوی عکسش را بگیری. اگر نیروی انگیزنده ای که تورا به عمل واداشته است قوی و تکان دهنده نباشد، عکس ها را تلف کرده ای. انگیزه ها و دیدگاه ها در مورد هر عکاس متفاوت اند، و تفاوت مهمی که شیوه های دید و برخورد را از هم جدا می کند در همین نکته نهفته است. گزینش محتوای مناسب عکس، از وحدت ظریف و چشم تعلیم دیده و ذهن دارای قوه تخیل ناشی می شود.

برای تعیین مسیر، باید جهت را در اختیار داشت. در واقعیت، چشم بهتر از حکمت ورای آن نیست. عکاس با نگریستن خیلی دقیق تر بر آنچه که در دنیا می گذرد، چشم مشاهده گر بهتر، گزیننده تر، و تیزبین تری را می آفریند و تکامل می بخشد. عکاسی، ماننده هر وسیله بیانی دیگر، اگر قرار است کاملا صادق و بی واسطه باشد، باید با زندگی زمانه_نبض امروز_در ارتباط باشد. عکس ممکن است به همان خوبی و نهایت هنری که شما در نظر دارید ارائه شود، اما برای اینکه شایسته شوجه جدی گردد، باید مستقیما با دنیایی که در آن زندگی می کنیم رابطه داشته باشد.

آنچه مورد نیاز ماست، بازگشت به سنت عظیم واقعگرایی، بر مارپیچ صعودی ادراک تاریخی است. از آنجا که در نهایت، عکس بیانیه و سندی است از زمان حال، مسئولیت بزرگتری بر دوش ما قرار می گیرد. امروز ما با واقعیتی روبرو هستیم که انسان تا به امروز به این میزان گسترده با آن رویاروی نبوده است. عده ای هنوز متوجه نیستند که واقعیت حاوی زیبایی های بی همانندی است. آنچه شگفت انگیز و غیر منتظره است، و آنچه مدام در حال دگرگونی و تجدید است، هیچ جا آنگونه که در زندگی واقعی روی می دهد نمونه وار نیست. آنگاه که این نکته را درک کنیم، وسواس پویایی در ما ایجاد می کند، و یک عکس مستند زاده می شود.

گاه اصطلاح «مستند» به صورتی موهن و به نوعی از عکاسی اطلاق می شود که به نظر من منطقی است. اطلاق اصطلاح «مستند» به (فقط) «مکتب زباله دانی» بسیار بی معنی است، و احتمالا ناشی از عادت بد بایگانی کردن و به فراموشی سپردن و برچسب زدن بر همه چیز مانند انواع معروف 57 است. در عمل، عکس های مستند شامل هر موضوع مطرح در جهان است: خوب، بد، خنثی. من تاکنون یک عکس عالی ندیده ام که سند خوبی نباشد. عکس هایی که از گذشته باقی مانده اند، بی چون و چرا از این دسته اند؛ این نکته را می توان در آثار بریدی، جکسون، نیدار، آتژه و بسیاری دیگر مشاهده کرد. عکس های عالی «جادو» دارند؛ این سخن از اشتایخن است.به عقیده من عکاسان «جادویی»، به معنی وسیع کلمه، مستند سازاند.

به نوشته «واژه نامه وبستر» مستند هر آن چیزی است که «می آموزد، گواه و مدرک است، حقیقت است، ناقل اطلاعات و قضاوتی معتبر است». مایه ای از تخیل و تکنیک مناسب را به آن بیفزایید تا منظور را دریابید؛ و هنگامی که عکاس بر سر دوراهی جهت درست را بر می گزیند و به آن سو می رود، فهم او سرانجام با دستاوردش برابری خواهد کرد.

              پایان