تکنیک

کشفیات پیوسته جدید در شیمی و اپتیک، دارد زمینه عمل ما را تا حد چشمگیری گسترش می دهد. برماست که این کشفیات را به تکنیکمان بپیوندیم و کارمان را بهبود ببخشیم، اما خرافه ای هم در کنار تکنیک رشد کرده است.

تکنیک فقط تا آن حد اهمیت دارد که باید برای القای چیزی که عکاس می بیند، بر آن فائق شود . عکاس باید تکنیک شخصی خودش را بیافریند و به کار ببندد، تنها به این دلیل که بتواند دید خود را به نحو موثر و کاری روی فیلم ثبت کند. اما فقط نتیجه کار است که به حساب می آید، و گواه قطعی ، عکس چاپ شده نهایی است؛ وگرنه تعداد حکایت های عکاسان درباره عکاس هایی که (نزدیک بود بگیرند)_اما صرفا خاطره ای نوستالژیک هستند_ پایان نخواهند داشت.

حرفه (گزارش مصور) ما تنها حدود 30 سال سابقه دارد. و به واسطه تکامل دوربین هایی که به سادگی می توان بکارشان گرفت، عدسی هایی حساس تر و فیلم های (ریزدانه) حساس که برای صنعت سینما تولید شده بود، به سن بلوغ رسید. دوربین از نظر ما وسیله کار است و نه یک اسباب بازی مکانیکی زیبا. در کاربرد دقیق شی مکانیکی، شاید در قبال دودلی ها و بی اعتمادی هایی که در تلاش و کوشش روزمره داشتیم، نا آگاهانه تاوان داده باشیم. به هر تقدیر، مردم آنقدر که بیش از حد لزوم به تکنیک فکر می کنند، درباره دیدن آن نمی اندیشند.

کافی است عکاس با دوربینش اخت باشد، و این دوربین مناسب کاری باشد که عکاس در نظر دارد انجام دهد. کاربرد عملی دوربین، میزان کردن دیافراگم ، سرعت نوردهی و بقیه کار ها چیز هایی هستند که باید مثل عوض کردن دنده اتومبیل، به خودی خود انجام شوند. پرداختن به جزئیات هر یک از این عملیات ، حتی پیچیده ترین آنها، جزئی از کار من نیست زیرا همه آنها با دقت نظامی گرانه ای در بروشورهایی که کارخانه ها همراه با دوربین و جعبه زیبای پوست گوساله ای نارنجی رنگ آن به خریدار می دهند قید شده است. دوربین اگر ابزار زیبایی است، حداقل در ضمن گفتگو ، باید پا از این مرحله فراتر بگذاریم. همین امر در مورد چگونگی و چرایی چاپ عکس های خوب در تاریک خانه هم صادق است.

در جریان کار آگراندیسمان، باز آفرینی ارزش ها و فضای زمان عکس برداری ، یا حتی اعمال تغییراتی در عکس چاپ شده به قصد هماهنگ کردن آن با منظور عکاس در لحظه گرفتن عکس، ضرورت دارد. برقراری مجدد موازنه ای که چشم پیوسته میان سایه و روشن برقرار می کند هم لازم است. و به این دلایل است که عمل نهایی خلاقیت در کار عکاسی، در تاریک خانه صورت می گیرد.

تصور بعضیها از تکنیک عکاسی، همیشه مایه حیرت من بوده است؛ تصوری که در نوعی آرزوی سیری ناپذیر «وضوح و شفافیت» عکس آشکار می شود. آیا این احساس، وسواس آمیز نیست؟ شاید هم اینگونه اشخاص امیدوارند با این تکنیک «شبه برجسته» با واقیت دست و پنجه نرم کنند؟ به هر حال، آنها همانقدر از مسئله واقعی دوراند که آن اشخاص نسل دیگر، که عادت داشتند همه لطیفه های مصورشان را با نوعی «مات و محو» کردن عمدی_که خیال می کردند«هنری» است_همراه کنند.

ادامه دارد…